سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به دهم محرم
_____
ای
مونس شبهای تار زینب ، حسین جان
رفتی و
برده ای قرار زینب ، حسین جان
بی تو
چه سازد زینبت ، برادر، حسین جان
با من
چه کردند اشقیا ، برادر، حسین جان
با این
زنان ِ دربدر چه سازم ، حسین جان
با
کودکان بی پدر چه سازم ، حسین جان
با
خنده ی این خیره سر چه سازم ، حسین جان
با عابدین
خون جگر چه سازم ، حسین جان
سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید
_____
شبِ آخر بگذار این پَر ِمن باز شود
بیشتر رویِ تو چشم تر من باز شود
حرفِ هجران مزن اینقدر ، مراعاتم کن
دست بر دار ، دلِ مضطر ِ من باز شود
جان زینب ، برو از کرب و بلا زود برو
مگذار این گره ی معجر من باز شود
آه ، راضی مشو بنشینم و گیسو بکشم
آه ، راضی مشو موی سر من باز شود
جانِ من حرز بینداز به گردن ، مگذار
جای این بوسه ی پیغمبر من باز شود
جان زینب برو مگذار غروب فردا
سمت مقتل ، قدم مادر من باز شود
حیف از این زیر گلو نیست خرابش بکنند؟
پس اجازه بده تا حنجر من باز شود
لااقل قول بده زود خودت جان بدهی
بلکه راهِ نفس آخر من باز شود
پای دشمن به روی پیکر تو باز شود
روی دشمن به روی معجر من باز شود
سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید
_____
کیست آن
کو میکند تکفیر من
گو بیا که پاره شد زنجیر
من
شاه را گر من نمیدانم خدا
کافرم گر دانمش از حق جدا
جلوه گر شد چون به میدان
بلا
شاه دین یعنی حسین در نینوا
پرده افکند از رخ خود
ذوالجلال
سر "وجه الله"
عیان کرد از جمال
پرده افکن گشت از رخ
پرده دار
شد به میدان سّر یزدان
آشکار
دست حق
آمد برون از آستین
جمله دیدند از یسار و از
یمین
بانگ بر زد آن شهنشاه عرب
شمه ای برخواند از اصل و
نسب
گفت باب نامی من حیدر است
جد پاکم حضرت پیغمبر است
مُظهر حقم من و حق با من
است
از وجودم شمع انجم روشن
است
سید "لولاک" ، فخر العالمین
گفت حسین از من بود ، من از
حسین
از وجود من زمین موجود شد
نیستی از هستی من بود شد
جمله اشیاء از وجود من
بپاست
زانکه هر چیزی طفیل ِ بود
ماست
قوت بازویتان از من بود
شوکت
نیرویتان از من بود
این همه
شمشیر و تیغ و تیر و نی
کز برای
قتل من دارید ، ای ...
قوم بد خو
، آنچه تیر و خنجرند
گر دهم
رخصت شما را می درند
هر چه گفت
آن شاه ، تأثیری نکرد
حمله کرد و کرد با ایشان
نبرد
تاخت مرکب تا به سرحد وفا
خویش را فانی نمود اندر بقا
شاه دین آئینه ی روی خدا
رخ بتابید از جمیع ماسوا
بر زمین از صدر زین شد
سرنگون
با تنی صد چاک و غرق بحر
خون
آمدش الهام که ای جانان ما
خونبهای توست ، جانِ جان
ما
پس بغل وا
کرد ، او را حق گرفت
گر چه
دارد عقل از این معنی شگفت
حاصل
مطلب شد او ملحق به یار
یار از
کارش بسی کرد افتخار
عاشق و
معشوق از هم کامیاب
گشت ظاهر
معنی حسن المآب
سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید
***
مطالب مرتبط:
واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم ، واحد پنجم محرم
واحد ششم محرم ، واحد هفتم محرم ، واحد هشتم محرم ، واحد نهم محرم