مرحوم مغفور حاج شیخ رضا معروف به سراج تهرانى از علماء و وعاظ معاصر و معروف تهران است. وى در حدود سال 1332 قمری در تهران متولد شد و پس از رشد و طى مقدمات و سطوح از اساتید و علمای تهران به قم هجرت نمود و سطوح نهائى را از مرحوم آیةالله آقا میرزا محمد همدانى استفاده و پس از آن مدتى از درس و محضر مرحوم آیةالله حایرى مستفیض گردید. بعد از فوت آن مرحوم از خارج فقه و اصول مرحوم آیةالله حاج سید محمدتقى خونسارى بهره مند شده و در سال 1362 قمرى به تهران مراجعت و در خیابان شهباز ساکن گردید. با کمک خیرین مبادرت به ساخت مسجد سلمان را نمود و چندى در آنجا به اقامه جماعت اشتغال داشت. بعد از تعمیر مسجد سرچشمه به آنجا نقل مکان نمود.
مرحوم شیخ رضا سراج از مصادیق عالم
ناطق و مستعمل لعلمه زمان خود بود. بیانى نافذ و منبرى جامع و مفید در ولایت
اهلبیت عصمت علیهم السلام داشت. در گریانیدن مستمعین بسیار قوى و کم نظیر بود. مجالس و محافلى را که اداره میکرد پر شور و هیجان و کثیر
البکاء بود.
در امر بمعروف و نهى از منکر لسانى صریح و بیانى ملیح
داشت. در دوره سال و بالاخص دو ماه محرم و صفر و ایام فاطمیه ایفاء وظیفه
می نمود. معارف و حقایق دینى را با منطقى موثر بیان و تنویر افکار و قلوب می نمود. از آثار ایشان ترجمه و تفسیر قرآن مجید است که در تهران به طبع رسیده است. مرحوم شیخ رضا سراج از دسته روحانی هایی بود که در بین قاطبه ی مردم محبوبیت داشت و از همه ی اقشار پای منبرش می آمد.
شیخ رضا سراج با بیانی نافذ در ذکر مسائل مربوط به دین از اعماق دل حرف میزد و لاجرم سخنانش بر دلها می نشست.
وقتی به پامنبری های شیخ نگاه می کردی می توانستی چهره های مختلفی را ببینی. چهره هایی که هر کدام برای خود تفکری خاص داشتند و عقاید آنها مختلف بود. در بین مریدان شیخ نیز می توانستی اشخاص مختلفی را ببینی. طلبه، بازاری، کاسب، کارمند و ...
روزهای دهه ی اول ذی الحجه سپری شد و شیخ رضا تصمیم گرفت مراسمی برای روز عید غدیر دست و پا نماید. اما این مراسم آنگونه که در ذهن شیخ فضاسازی شده بود با همه ی برنامه هایی که برای عید غدیر برگزار می شد فرق داشت. شیخ تصمیم گرفت برای این مراسم دعوتنامه ای تهیه نماید و بر خلاف رسم آنروزها افراد را شخص به شخص دعوت نماید. برای بزرگان بازار تهران دعوتامنه فرستاد که:
وعده ی در روز جشن عید غدیر ، قدوم سبزتان را به انتظار نشسته ایم.
آقایان اهل علم را هم دعوت کرد. هیئتی ها را هم دعوت نمود. اما اصل کاری ها مانده بودند و هنوز دعوتنامه ایشان را نداده بود. خودش شروع کرد به دوره رفتن در میان کوچه و بازار، هر کسی را که می دید که در کسوت لوتی و داش مشتی است دعوتنامه ای به او می داد و می گفت:
قدوم سبزتان را در مراسم عید غدیر به انتظار نشسته ایم، ما را سرافراز کنید و مجلسمان را با حضورتان نورانی.
و تا توانست لوتی و داش مشتی برای مراسم عید غدیر دعوت کرد. و عکس العمل این افراد در مقابله با شیخ وقتی می دیدند که فردی با کسوت لباس پیامبر آنها را به مجلس جشن عید غدیر دعوت کرده است چیزی جز تعجب نبود.
بالاخره روز مراسم فرا رسید.
هیئتی ها آمدند. آقایان اهل علم هم آمدند. دور تا دور مجلس پر شد از هیئتی ها و کسبه ی بازار و آقایان اهل علم. لوتی ها و داش ها هم آمدند. هیئتی ها تعجب کرده بودند که امروز در مجلس چه خبر است؟ قیافه هایی می دیدند که تا به آن روز در هیئت ندیده بودند. افرادی که آنها را بیشتر در قهوه خانه ها و پاتوق های مخصوص می دیدند. کلاه شاپو به سر، دستمال یزدی به دور دست، عده ای هم دستمال به دور گردن آمدند. فضای مجلس ، فضای عجیبی بود. دور تا دور بچه هیئتی ها و آقایان کسبه و طلبه ها نشسته بودند و وسط مجلس هم اکثر این داش مشتی ها و لوتی ها. بالاخره مجلس آماده شد. شیخ رضا منبر رفت. کمی درباره ی امامت و غدیر و حضرت علی علیه السلام صحبت کرد. بعد رو به بچه هیئتی ها و آقایان کرد و گفت:
حضرت پیامبر دخترش زهرا سلام الله علیها را دست ما آخوندها سپرد در کوچه به او سیلی زدند اگر دخترش فاطمه را به این داش مشتی ها و لوتی ها می سپرد می دانستند که چطور و چگونه از حریم مادر سادات دفاع کنند. می دانسد چطور از خانه ی علی دفاع کنند. وقتی شیخ رضا این جملات را بر زبان آورد داش مشتی ها گریه می کردند و بر سر خود می زدند، نعره می زدند و حضرت زهرا سلام الله علیها را صدا می کردند. مجلس انروز مجلس متفاوتی شد. به نفس گرم شیخ رضا خیلی از آن لوتی ها که رنگ و بوی هیئت را هم ندیده بودند، شدند پای ثابت منبر شیخ رضا. و خیلی از آنها هم از مریدان شیخ شدند و در شیوه ی زندگی تجدید نظر کردند.
او اکنون در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی برای همیشه آرام گرفته است. روحش شاد و یادش گرامی باد.
"عاش سعیدا و مات حمیدا فله الرحمة"
***
سخنرانی ایشان در روز تاسوعا در بیت مرحوم آیةالله سید احمد خوانساری را از اینجا بشنوید
- ۰ نظر
- ۰۵ تیر ۹۲ ، ۱۹:۲۶