میاندار

جهت احیای مجالس اهل البیت علیهم السلام به شیوه سنتی

جهت احیای مجالس اهل البیت علیهم السلام به شیوه سنتی

میاندار

بهره برداری بدون ذکر منبع هم مجاز است

۱۰ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به اول محرم

_____

چه کنم ، نامه   نوشتم که بیایی کوفه

کاش برگردی ازاین راه و نیایی کوفه

در شب عید خضابی بکنم ، مستحب است

بسته بر صورت من ، بَه چه حنایی کوفه

بین یک کوچه  باریک  گرفتار  شدم

کرده بر پا چو مدینه ، چه  عزایی  کوفه

وای ، اگر آیه قرآن وسط راه افتد

وای ، آنهم وسط  راه  چه  جایی ، کوفه

نگذارم که شود حج  تو  بی قربانی

بین بازار به پا کرده منایی ، کوفه

گر به  جسم پدر تو نرسیده دستش

می کند با تن من عقده گشایی کوفه

موی آشفته ی من تحفه بازار شده

زده بر موی سرم دست گدایی ، کوفه

فکر زینب کن و تا دیر نگشته برگرد

آسمانش بدهد بوی جدایی ، کوفه

صف کشیدند همه تیر سه شعبه بخرند

بر کماندار دهد قدر  و بهایی کوفه

هر که طفلی بزند ، جایزه اش بیشتراست

حرمله کرده به پا زمزمه هایی کوفه

شرط بستند سر چشم  علمدار  حرم

صحبت ضرب عمود است به جایی کوفه

زیر چادر گره مقنعه را محکم  کن

که ندارد به خدا شرم و حیایی کوفه

آخرین توصیه ام بر تو ، نه ... ، بر این شهر است

گر چه بر وعده تونیست وفایی ، کوفه

میهمانان  تو ناموس رسول  الله اند

معجر دخترکی را نگشایی ، کوفه

*

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

عابر کوچه ی تاریک دو چشم تر داشت

خون جگر بود و پریشان و غمی در سر داشت

دست بر دست زد و گفت که ای ماه سحر

دیدی این کوفه چه یاران بدی آخر داشت

حربه ی آتش و خاکسترشان باز گرفت

فتنه ی دون رسید و همه جا را برداشت

دل او تا حرم فاطمه پر زد ، تا دید

چه جراحات عمیقی سر بال و پر داشت

همه از غربت طفلان اسیرش گفتند

ولی این کشته بدانید که یک دختر داشت

بعد از این کوچه به کوچه شدن بی سر او

می شود گفت که مسلم چقدر پیکر داشت

هیچکس بر تن آواره ی او ناله نزد

کاش بالای سرش حداقل خواهر داشت

_

کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم

مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم

این هم از غربت من بود که ناچار شدم

من نمی خواستم ، علت دلواپسی ِ ...

... معجر زینب کبری شوم ، انگار شدم

دیدم از  مردم این شهری خریدار تری

علت این بود اگر یوسف بازار شدم

من بدهکاری خود را به همه پس دادم

به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم

من در این خانه ، تو در خانه خولی ، تازه

با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم

کاش می شد بنویسم کفنی برداری

کفنی نیست اگر ، پیرهنی برداری

*

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

مسلمم من ، نایب سلطان عشق

دل پریشانِ غم ماه دمشق

مسلمم من ، بی قرار کربلا

بر لبم ذکر "حسین کوفه میا"

ای امیرم ، کوفیان خیره سرند

در پی جنگ با گلوی اصغرند

چشمشان شور است و خالی از حیا

گوشواره می کِشند از بچه ها

دستشان آماده ی بی غیرتی

نیت مردانشان بی عزتی

خیمه هایت را به غارت می برند

اهل بیتت را اسارت می برند

کوفه آیی بچه ها در آتشند

از سر ناموس تو معجر کشند

لطمه می بیند ز سر تا پایشان

خون بریزد از گل لبهایشان
*
سبک این واحد را از
اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

 

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به دوم محرم

_____

اینجا کجاست برادر ، دلم به غم اسیره

ترسم که این زمین تو رو از خواهرت بگیره

جانم رسیده بر لب ، برس به داد زینب

 

گرفته ای عزیزم ، راه نفس تو سینه

میشه داداش که ما رو ، برگردونی مدینه

من بی قرارم اینجا ، دلشوره دارم اینجا

 

ترسم اینه یه روزی ، به ماتمت بشینم

آخر تو این بیابون ، داغ تو رو ببینم

ای یار کربلایی ، می ترسم از جدایی

 

خواهر با سوز و نالت ، قلب منو نسوزون

پیاده شو ز محمل ، با این دلِ پریشون

وقت سجود نیزه است ، اینجا فرود نیزه است

 

ای زینبِ عزیزم ، ای پاک ، چون گل یاس

پایین بیا ز ناقله ، زانو گرفته عباس

ای یار و هم زبونم ، آتش مزن به جونم

 

زیر گلوی یارت ، این گودی رو می بینی؟

یه روز میای و بوسه ، از پارگیش می چینی

جانم به لب رسیده ، ای خواهر رشیده

-

تا باد به موی سرت افتاد ، دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتاد ، دلم ریخت

 امروز میان تو و آن حر بن ریاحی

تا صحبتی از مادرت افتاد ، دلم ریخت

 ای آینه ی خواهر خود ، تا که غبار ِ...

این دشت به دور و برت افتاد ، دلم ریخت

امروز که یک مرتبه در موقع بازی

بر روی زمین دخترت افتاد ، دلم ریخت

درباره ی تنهایی و بی یاوری تو

تا زمزمه در لشگرت افتاد ، دلم ریخت

خورشید من امروز که این سایه ی شوم ِ...

سرنیزه به روی سرت افتاد ، دلم ریخت

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

یک کاروان گل یاس ، آمد به دشت احساس

می لزره این ، خاک بلا ، زیر رکاب عباس

پشت سر این قافله ، دل ناله دارد

این باغ پر از گل هزاران لاله دارد

این قصه های ماه با چندین ستاره

تا ماجرای روی نی ، دنباله دارد

وااای ، می آید از این خاک پر غم ، بوی خون

اینجا بود السابقون السابقون

داره دل زینب رو از جا میکنه

این ناله ی "انا اله الراجعون"

واویلا ، خیام غم شده به پا

واویلا ، دلها شده غرق عزا

می خونه ، دلِ کبودِ آسمون

واویلا ، حسین رسید به کربلا

غریب مادرم ، حسین جان

 

آتش مزن دلم را ، خیمه مزن به صحرا

رحمی نما ، بر این دل من ، یادگار زهرا

من که به غیر از سایه ات بر سرم ندارم

از دوری تو دلبرم دلشوره دارم

آید صدای مادرت از این بیابان

برده صدایش طاقت و صبر و قرارم

واای ، راضی مشو تا که ببیند خواهرت

جسمت به صحرا باشد و بر نی سرت

چشمی به گهواره ببین خیره شده

کن چاره ای بهر گلوی اصغرت

واویلا ، خیام غم شده به پا

واویلا ، دلها شده غرق عزا

می خونه ، دلِ کبودِ آسمون

واویلا ، حسین رسید به کربلا

غریب مادرم ، حسین جان

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

آسمان در نظرم تیره و تار است ، حسین

هر طرف می نگرم بوته خار است ، حسین

تا رسیدیم اخا ، تشنگیم افزون شد

این عطش حاصل نفرین بهار است ، حسین

آن سیاهی که نمایان شده نخلستان نیست

پس چرا دشت پر از نیزه سوار است ، حسین

خنده حرمله در دشت طنین افکنده

به گمانم که پی صید شکار است ، حسین

کوفیان شهره ی غارت گری و تاراجند

حتم دارم که دگر آخر کار است ، حسین

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

 

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به سوم محرم

_____

نیمه ی شب ماه تابان آمده

گوشه ی ویرانه مهمان آمده

خانه ام را آب و جارو می کنم

فرش راه یار ، گیسو می کنم

می نهم بر دامنم ، خونین سرش

می زنم بوسه به پاره حنجرش

ای پدر چون لاله ای پژمرده ام

صبح تا شب ، تازیانه خورده ام

کعب نی افتاده بر جانم ، ببین

ارغوانی روی رخشانم ببین

بس دویدم پشت پای قافله

پر شده پایم ز زخم آبله

وای از شام غریبان ای پدر

وای از شب در بیابان ای پدر

یک نفر موی سرم را می کشید

یک نفر هم معجرم را می کشید

یک نفر چادر ز دوش من کشید

یک نفر زیور ز گوش من کشید

آتش و گیسوی من ... ، یا فاطمه

ضربه و پهلوی من ... ، یا فاطمه

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

از درد بی حساب سرم را گرفته ام

با دستمال ، بال و پرم را گرفته ام

از صبح تا غروب نشسته ام ، یکی یکی ...

... این خارهای موی سرم را گرفته ام

دردم زیاد بود ، طبیبم جواب کرد

یعنی اجازه ی سفرم را گرفته ام

مانند من ز ناقه نیفتاد هیچ کس

اینجا منم فقط کمرم را گرفته ام

خوشحال بودنم ز سر اتفاق نیست

از دست این و آن پدرم را گرفته ام

خیلی تلاش کرده ام از دست بچه ها

این چند موی مختصرم را گرفته ام

آیینه نیست که ببینم جمال خویش

از چشمهای تو خبرم را گرفته ام 

تصمیم من گرفته شده ، پس مرا ببر

امروز از خودم نظرم را گرفته ام

این شهر را به پای تو ویرانه میکنم

مثل خلیل ها ، تبرم را گرفته ام 

-

به امیدی که بیایی سحری در بر من

خاک ویرانه شده سرمه ی چشم تر من

مدتی می شود از حال لبت بی خبرم

چند وقت است صدایم نزدی: "دختر من"

من همان لاله ی افروخته ی خون جگرم

که همین لخته فقط مانده به خاکستر من

شب این شام چه سرمای عجیبی دارد

تب این سوز کجا و بدن لاغر من

دارم از درد مچ دست به خود می پیچم

ظاهرا خرد شده ساقه ی نیلوفر من

چادرم پاره شد از بس که کشیدند مرا

لحظه ای وا نشد اما گره از معجر من

موی من دست نخورده است ، خیالت راحت

معجر سوخته چسبیده به موی سر من

کاشکی زود بیایی و به دادم برسی

تا که در سینه نماند نفس آخر من

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

از برم پر زدنت داشت مرا پر می سوخت

آن غروبی که دلم با نگه تر می سوخت

بی خداحافظی از من به سفر می رفتی؟

تو نگفتی که دل نازک دختر می سوخت؟

پا به پای سر تو ، پای پیاده رفتم

سر ، بر پای من افتاده و با "بَر" می سوخت

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به چهارم محرم

_____

نام زهرا اذن میدان می دهد

رخصت کوی شهیدان می دهد

هر که نام فاطمه بر لب کند

اقتدا بر سیره ی زینب کند

چون که زینب شد ز یاری نا امید

سیره ی بابای خود را برگزید

مرتضی با نام زهرا زنده بود

با ولای فاطمه رزمنده بود

رمز او چون ذکر یا زهرا شود

زینب اینجا ، زینت بابا شود

لحظه ای رزمندگی نوگلان

کرد یاد مادر رزمندگان

یک توسل در میان خیمه داشت

یک توکل در مسیر جبهه داشت

نوگلان خویش را تشجیع کرد

نور را در قلبشان توزیع کرد

هر دلی را شور و شینی می شود

از دم زینب ، حسینی می شود

چون دل افسرده شان را زنده ساخت

از دو آقازاده ، دو رزمنده ساخت

یاد تعلیمات اکبر کرد و بعد

فکر تجهیزات آخر کرد و بعد

شعله بر بال و پر پروانه زد

گیسوی رزمندگان را شانه زد

ناگهان در دستشان شمشیر داد

گوییا طعمه به دست شیر داد

بچه شیران علی را پیش خواند

آخرین راز و نیاز خویش خواند

آخرین فصلی که مادر داد درس

رمز یا زهرا به طفلان بود و بس

نام زهرا اذن میدان شد کنون

درس آخر بود با عشق و جنون

گفت هرگز بر نمی تابید ننگ

برنمی گردید از میدان جنگ

رزمشان را کرد از خیمه رصد

با دعا می داد بر آنان مدد

رزمشان را گاه تحسین می نمود

پیچ و تاب تیغشان را می ستود

هرطرف رزم و رجز انگیختند

چند گردان را به هم می ریختند

گاه عون از خود حماسه آفرید

گاه محمد تیغ بر جان می خرید

صیحه ی "نعم الامیر" احساس شد

بانی تشویقشان عباس شد

لشکر کوفه چو عاجز شد ز رزم

حربه دیرینه اش را کرد عزم

دور زد مه پارگان جبهه را

در عزا بنشاند ناگه خیمه را

دید مادر آن دو نور دیده را

هر دوتا نعش ز هم پاشیده را

گفت ای هستی فدایت ، یا حسین

نو غلامان فدایت ، یا حسین

-

این دو سرباز جوان رزم آورند

هر دو ابن الجعفر ِ ذوالحیدرند

دو "وجیها عند ربک" ، دو عزیز

میوه ی دل ، نور چشم حیدرند

دو چکیده آیه ی قرآن حق

دو اثر از مکتب پیغمبرند

این دو مشتاق صعود آسمان

در حقیقت بال های جعفرند

"تُنفقوا مِمّا تُحبون" منند

گر چه هر دو ریزه خوار اکبرند

وارث اسماء و زهرایند ، آه

یادگار گلشنی نیلوفرند

می خورم سوگند بر اشک رباب

پیشمرگان علی اصغرند

با همه لب تشنگی ، بنگر اخا

با شهامت قلب لشکر می درند

گو علمدارت ببیند رزمشان

هر دو شاگرد امیر لشگرند

تا که قتل تو عقب افتد اخا

تیر ها را بر سر و جان می خرند

تو به فکر من ، ولی من فکر تو

عاشقان دلواپس یکدیگرند

گر که افتادند بر روی زمین

جسمشان بگذار ، گر چه پرپرند

زحمتِ تا خیمه آوردن نکش

این دو عاشق ، فانیان دلبرند

در میان کوفه تا بازار شام

روی نیزه حافظان مادرند

گرچه ناقابل ولی از لطف تو

آبروی زینبت در محشرند

-

دوست دارم این دو گل را نذر چشمانت کنم

بیش از این چیزی ندارم تا که احسانت کنم

این دو کودک جای خود ، من نیز قابل نیستم

خاک پایت گردم و جان را به قربانت کنم

گفته ام از پهلوی بشکسته نامی آورند

تا مگر راضی به اذنِ این دو طفلانت کنم

شانه بر مو ، سرمه بر چشم و حمایل بسته اند

مستشان با گفتن ذکر حسین جانت کنم

من خجالت می کشم از خیمه ها آیم برون

نیستم راضی که یک لحظه پریشانت کنم

داغ اکبر ، داغ های دیگرم برده زیاد

من فقط گریه بر آن خورشید تابانت کنم

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

کودکانی عاشق و دلداده پروردم ، حسین

تا جوان گشتند قربان تو آوردم ، حسین

شیرشان دادم که شیر کربلای تو شوند

هر دو را نذر علی اکبرت کردم ، حسین

گر چه نا قابل ترین هدیه ، دو طفل زینبند

اذن تو درمان بود بر قلب پر دردم ، حسین

داغ این دو پیش مظلومی تو هیچ است ، هیچ

من پریشان تو ، بین قوم نا مردم ، حسین

کودکانم جای خود ، گر رخصتی بر من دهی

سینه و پهلو سپر ، دور تو می گردم ، حسین

غیرت این دو ز جنس غیرت سقای توست

هر دو را رزمنده ی راه تو پروردم ، حسین

در وجود این دو صبر و طاقت این درد نیست

بنگرند از کینه نیلی چهره ی زردم ، حسین

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

هاجر کرب و بلایم یا حسین

این دو نذری منایم یا حسین

این دو اسماعیل من قربانی ات

تو مکن محروم از این مهمانی ات

این قدر بازی مکن با جان من

نذر خون اکبرت ، طفلان من

هدیه آوردم برایت یا حسین

هستی زینب فدایت ، یا حسین

دو علمدار دلیر آورده ام

یا اخا دو بچه شیر آورده ام

بال های جعفر آوردم ، حسین

بازوان حیدر آوردم ، حسین

تا شوم در نزد زهرا رو سفید

رخصتی ده که شوم "ام شهید"

غم مخور گریانِ این گلها شوم

تازه مثل نجمه و لیلا شوم

غم ندارم این دو گل پرپر شوند

پیشمرگان علی اصغر شوند

دوست دارم یا اخا این بچه ها

در پی ات باشند روی نیزه ها

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید


سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به پنجم محرم

_____

شمسی و روی زمین با روی ماه افتاده ای

تا اذان مانده ، چرا در سجده گاه افتاده ای

سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می کُشد

زیر دست و پای دشمن ، بی سپاه افتاده ای

گفت عمو جان ، دست را ، من حائل رویت کنم

راست گفته ، مثل زهرا بی پناه افتاده ای

ای عمو از خیمه می آیم  ، کمی آرام باش

از چه با زانو به سوی خیمه راه افتاده ای

خوب معلوم است از پیشانی و ابروی تو

با رخت از روی مرکب  گاه ، گاه افتاده ای

در دل گودال جای ماه رویی چون تو نیست

یوسف زهرا چرا دربین چاه افتاده ای

من به "هل من ناصر" تو آمدم در قتلگاه

آمدم دشمن نگوید از نگاه افتاده ای

-

خواستم پر بکشم ، بال و پرم سوخت ، عمو

از غریبی تو قلب پدرم سوخت ، عمو

از عطش دم نزدم ، از غم تو داد کشم

خواستم مثل تو باشم ، جگرم سوخت ، عمو

دستی از دست ندادم ، که به دست آوردم

لیک در دفع بلایت ، سپرم سوخت ، عمو

مانده در چنگ عدو طره ی پیشانی من

آنچنان کز غضبش موی سرم سوخت ، عمو

مادرم فاطمه را چون که صدا می کردی

از رخ نیلی او ، چشم ترم سوخت ، عمو

چون که شمشیر و سنان بر تو هجوم آوردند

زیر این بار ز پا تا به سرم سوخت ، عمو

تنم از تیر سه شعبه به تنت دوخته شد

خیمه از همهمه ی این خبرم سوخت ، عمو

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

دارم به سر میل وصال جانان ، عمو حسین جان

ابن الکریمم ، جان نثار قرآن ، عمو حسین جان

واللهِ از عمو جدا نگردم ، دورت بگردم

دیگر نمی مانم به خیمه یک آن ، عمو حسین جان

باید روم از بین اهل خیمه ، بسوی جبهه

طاقت ندارم دیدن اسیران ، عمو حسین جان

مستِ مست از تولای عمویم ، خصم عدویم

تشنه ی جان دادن با کام عطشان ، عمو حسین جان

باید شود قتلگاهم آغوشت ، دل جرعه نوشت

دیگر شدم از غصه ات پربشان ، عمو حسین جان

کی گفته که عمویم بی پسر شد؟ ، دستم سپر شد

هرگز ندارم هراسی ز عدوان ، عمو حسین جان

جان و تنم نمی آید به کارم ، تا خون ببارم

دارم به سر میل وصالِ جانان ، عمو حسین جان

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

لب گودال ، زمین خورد و به دریا افتاد

آنقدر نیزه تنش دید که از پا افتاد

سنگ ها از همه سو سمت عمو آمده اند

یک نفر در وسط معرکه ، تنها افتاد

بر روی خاک که با صورت خونین آمد

تیرها در همه جای بدنش جا افتاد

در دهانی که پر از خون شده ، بی هیچ خبر

نیزه ای آمده و ذکر خدایا افتاد

عرق مرگ نشسته است به پیشانی او

بر سر سینه کسی آمده با پا افتاد

زیر شمشیر غمش رقص کنان آمده ام

قرعه ی کار به نام من شیدا افتاد

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

که چنین پای دَم آخرش از پا افتاد

بازویم ارثیه ی فاطمه باشد که کبود

پیش چشمان پُر از گریه ی بابا افتاد

خوب شد مثل پدر ، مثل عمو عباسم

سر ِمن در بغل حضرت آقا افتاد

 خوب شد کشته شدم ، اهل حسد ننوشتند

پسر مرد جمل از شهدا جا افتاد

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به ششم محرم

_____

من مظهر صراط مستقیمم ، ابن الکریمم

نجل الحسن ، ستاره ی نعیمم ، ابن الکریمم

دیوانه ی عشق عمو حسینم ، در شور و شینم

یادگار حسن در این حریمم ، ابن الکریمم

سبط رسول و نجل مرتضی ایم ، مست ولایم

گرچه عمو جان ، قاسم ِ  یتیمم ، ابن الکریمم

شد قدری از عمامه ام نقابم ، چون آفتابم

محفوظ حرز رحمن و رحیمم ، ابن الکریمم

کفن به تن جای زره بپوشم ، من جرعه نوشم

دارای یک روحیه ی عظیمم ، ابن الکریمم

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

مرا محروم از رفتن مگردان

اسیر فتنه ی دشمن مگردان

تو که هرگز یتیمی را نراندی

بزرگی کن ، تو رو از من مگردان

 

بیا شوق مرا ضرب المثل کن

تمام ظرفهایم را عسل کن

برای آنکه از دستت نریزد

مرا آهسته آهسته بغل کن

 

لبم بوی پدر دارد ، عمو جان

سرم شوق سفر دارد ، عمو جان

تمام سنگها بر صورتم خورد

یتیمی دردسر دارد ، عمو جان

 

گل پژمرده پژمردن نداره

ز پا افتاده پا خوردن نداره

مرا بگذار عمو ، برگرد خیمه

تن پاشیده که بردن نداره

 

مرا از خون سینه آب دادند

تنم را روی نیزه تاب دادند

گلی بودم گلابم را گرفتند

مرا اینگونه غسل ناب دادند

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

از حسن هر کس که در دل ذره ای هم کینه داشت

نیزه ای پرتاب کرد و زخم بر جسمم گذاشت

تیر باران شد پدر ، من سنگ باران ای عمو

وای از سنگینی نعل سواران ای عمو

مادرم را گو ببیند قاسمش رعنا شده

سیزده ساله یتیمش ، هم قد سقا شده

بند بند پیکر من ای عمو از هم گسست

مفصلم از هم جدا شد ، استخوان هایم شکست

عده ای با نیزه و یک عده با تیرم زدند

دوره ام کردند و راحت تیغ و شمشیرم زدند

می شنیدم یک نفر فریاد زد در همهمه

می زنم ضربه به پهلویش ز بغض فاطمه

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم ، واحد پنجم محرم

 

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به هفتم محرم

_____

باغبان برگشت و در آغوش ، یاس پرپرش

دل غمین از اینکه شد پاره گلوی اصغرش

با چه رویی طفل خود را سوی خیمه آورد

این مصیبت را رباب هرگز نگردد باورش

تا حسین آمد همه از خیمه بیرون ریختند

از علی اصغر ، سراغ آمد بگیرد ، خواهرش

بیشتر شرمنده می شد ، خوب شد عباس نیست

خوب شد این صحنه را دیگر ندید آب آورش

گفت زینب زود طفلت را مبر در زیر خاک

تا وداع با او نماید مادر غم پرورش

-

گریه ها حلقه شدند پا به رکابش کردند

دست ها چنگ زنان مرد ربابش کردند

مادر تشنه ی شش ماهه ، خود اقیانوس است

ربِّ آب است و در این جلوه سرابش کردند

بی زره آمده از بسکه شهامت دارد

کس حریفش نشد و زود جوابش کردند

تیر مرد افکن بر طفلک شش ماهه زدند

یعنی اندازه ی عباس حسابش کردند

زودرس بود ، بزرگ همه ی قوم شدن

چون خدا خواست ، بدین شیوه خضابش کردند

سر شب شیر نمی خورد ، نمی خفت علی

این که خوابیده ، گُمانم که عتابش کردند

شورِ چشم تر او داشت اثر می بخشید

کوفیان هلهله کردند و خرابش کردند

باخت چون سر ، به تراش نوک نی منزل کرد

این نگین را ز درون برده ، رکابش کردند

بعد از این خاک سر هرچه ثواب است که قوم

هر چه کردند به شه ، بهر ثوابش کردند

نخریدند دله سوخته ی سلطان را

لیک اصغر جگری داشت که آبش کردند

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

باز کن بابا دو پلک پرپرت را بیشتر

جان بده نیمه نگاهه آخرت را بیشتر

تاولِ رویت ، لبِ خشکت ، زبانِ کوچکت

این سه سوزانده من ِ غم پرورت را بیشتر

بی رجز دیدم سپاهی را پریشان میکنی

خم شدم بوسم لب شعله ورت را بیشتر

ناگهان دیدم که خونت میچکد از چهره ات

غرق خون کردند از تو سنگرت را بیشتر

خوب فهمیدم چرا وقتی گلویت تیر خورد

جمع کردی در بغل بال و پرت را بیشتر

حنجرت نه ، استخوان های گلویت داغ شد

داغی اش سوزاند چشمان ترت را بیشتر

میکشم تیر از گلویی که به مویی بند ماند

گرچه میترسم بپاشد حنجرت را بیشتر

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

آخرین سرباز لشگر راهی از گهواره شد

درمیان خیمه ها یک مادری آواره شد

این پسر را هم چو مادر بی هوا زد ، دشمنش

تا حسین بر خویش آمد ، دید حنجر پاره شد

از طریق آمدن پیداست از شرمندگیش

بسته بر روی امیر عشق راه چاره شد

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم ، واحد پنجم محرم

 

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به هشتم محرم

_____

ای جگر گوشه ی من ، سوخت ز داغت جگرم

جگرم خون شده و ریخت به روی بصرم

تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید

خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم

پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم

داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم

منکه خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم

چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم

-

قصد کرده است تمام جگرم را ببرد

با خودش دلخوشی دور و برم را ببرد

من همین خوش قد و بالای حرم را دارم

یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد

دسترنج همه ی زحمت من این آهوست

چقدر چشم نشسته ثمرم را ببرد

این چه رسمی است پسر جای پدر ذبح شود

حاضرم پای پسرهام ، سرم را ببرد

نیزه دنبال دلم بود تنش را می گشت

قصد کرده است بیاید جگرم را ببرد

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

عازم به میدان شد علی اکبر ، الله اکبر

دل از همه برید شبه پیمبر ، الله اکبر

آیینه و قرآن من بیارید ، اشکی ببارید

قدمهایش یادآور سه کوثر ، الله اکبر

"و ان یکاد" و "هل اتی" بخوانید ، گردش بمانید

امان از این چشمان شور لشگر ، الله اکبر

رفته ز کف صبر و قرار زینب ، گوید زیر لب

یا رب بده صبری به این برادر ، الله اکبر

با رمز یا زهرا رود به میدان ، با کام عطشان

رویش به خون رنگین شود مکرر ، الله اکبر

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

اکبر ای نور دل خسته ی من

مرهمی بر دل بشکسته ی من

روشنی ِ دل و جان همه ای

ثانی حیدر و هم فاطمه ای

لب خشکت شده سوز و تب من

شده خشکیده تر از تو لب من

تو ز بابا طلب آب کنی

دل این غمزده بی تاب کنی

ز حرم عازم میدان شده ای

به دلم آتش سوزان شده ای

پدر خسته و بیچاره ی تو

بفدای تن صد پاره ی تو

چاره  از کف بربودی ز غمت

قصد جانم بنمودی به غمت

-

دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است

نازها از پسر خویش کشیدن سخت است

سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم

ورنه کار از کمر خویش کشیدن سخت است

مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد

تکه ها را به بر خویش کشیدن سخت است

خواستی این پدر پیر خضابی بکند

خون دل را به سر خویش کشیدن سخت است

نیزه بیرون بکشم از بدنت ، می میرم

خار را از جگر خویش کشیدن سخت است

گر چه چشمم به لب توست ، ولی لخته ی خون

از دهان پسر خویش کشیدن سخت است

تکه های جگرم هر طرفی ریخته است

همه را دور و بر خویش کشیدن سخت است

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم ، واحد پنجم محرم

واحد ششم محرم ، واحد هفتم محرم ، واحد نهم محرم ، واحد دهم محرم

 

 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به نهم محرم

_____

ناگهان بازوی آب آور تو می ریزد

مشک می ریزد و چشم تر تو می ریزد

مژهای تو خودش لشگری از طوفان است

تیر را چون بکشم ، لشکر تو می ریزد

دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند

بی سبب نیست که بال و پر تو می ریزد

گیرم امروز ببندم به سرت پارچه ای

صبح فردا روی نیزه سر تو می ریزد

بهترین کار همین است که دستت نزنم

دست من گر بخورد پیکر تو می ریزد

شده اندازه ی قاسم ز چه رو پیکر تو

قد و بالای تو دور و بر تو می ریزد

مادرم مادر تو ، مادر تو مادر من

گریه ی مادر من ، مادر تو می ریزد

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

چشم کردند حسودان قمرم را ، چه کنم

این بلایی که غم آورده سرم را چه کنم

تو شکستی ، همه جای تن من تیر کشید

تو بگو پشت و پناهم ، کمرم را چه کنم

نیمه­ی جان من از داغ پسر رفت ز دست

نیمه جانی است و این مختصرم را چه کنم

از خدا بی خبران تیر به مشکت زده اند

عطش اصغر خونین جگرم را چه کنم

من چگونه بدنت را ببرم تا خیمه

خنده و هلهله­ی دور و برم را چه کنم

بعد تو فاتحه­ی چادر و معجر خوانده است

همه رفتند و تو رفتی و حرم را چه کنم

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

خواستم آب آورم سوی حرم ، اما نشد

آبرو ریزی شد و سقای تو سقا نشد

من تلاش خویش کردم ، تیر نامردی نمود

آنچان چشم مرا بست که دیگر وا نشد

در میان هلهله ، صوتی حزین آید بگوش

گوئیا کس یاورم جز مادرت زهرا نشد

او صدا زد "یا بنیّ" ، من به تو گفتم اخا

این اجازه نامه جز با دست او امضا نشد

-

اینکه در سینه خود داغ برادر دارد

نتواند که سر از سینه تو بر دارد

می کشی پا به زمین و کمرم می شکند

کمی آرام ، به بالین تو مادر دارد

می کشد تیر ز چشمان تو با دست کبود،

وای این تیر چرا هیبت خنجر دارد

تیرها با همه قامت به تنت جا شده اند

وای بر من چقدر پیکر تو پر دارد

چه شده با سرت از ضربه سنگین عمود ؟

بین ابروی تو سخت است ترک بردارد

چار کنج علم و یپکر و دست و مشکت

وسعتی هست که این کعبه ی اطهر دارد

پنجه ای که ز دو سر تیغ به دستت زده اند

حال آماده شده ، نیت معجر دارد

ای رشید حرمم ، بی تو حرم غارت شد

آخر این خیمه ی دل سوخته دختر دارد

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم ، واحد پنجم محرم


 

سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به دهم محرم

_____

ای مونس شبهای تار زینب ، حسین جان

رفتی و برده ای قرار زینب ، حسین جان

بی تو چه سازد زینبت ، برادر، حسین جان

با من چه کردند اشقیا ، برادر، حسین جان

با این زنان ِ دربدر چه سازم ، حسین جان

با کودکان بی پدر چه سازم ، حسین جان

با خنده ی این خیره سر چه سازم ، حسین جان

با عابدین خون جگر چه سازم ، حسین جان

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

شبِ آخر بگذار این پَر ِمن باز شود

بیشتر رویِ تو چشم تر من باز شود

حرفِ هجران مزن اینقدر ، مراعاتم کن

دست بر دار ، دلِ مضطر ِ من باز شود

جان زینب ، برو از کرب و بلا زود برو

مگذار این گره ی معجر من باز شود

آه ، راضی مشو بنشینم و گیسو بکشم

آه ، راضی مشو موی سر من باز شود

جانِ من حرز بینداز به گردن ، مگذار

جای این بوسه ی پیغمبر من باز شود

جان زینب برو مگذار غروب فردا

سمت مقتل ، قدم مادر من باز شود

حیف از این زیر گلو نیست خرابش بکنند؟

پس اجازه بده تا حنجر من باز شود

لااقل قول بده زود خودت جان بدهی

بلکه راهِ نفس آخر من باز شود

پای دشمن به روی پیکر تو باز شود

روی دشمن به روی معجر من باز شود

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

_____

کیست آن کو می‏کند تکفیر من

گو بیا که پاره شد زنجیر من‏

شاه را گر من نمی‏دانم خدا

کافرم گر دانمش از حق جدا

جلوه‏ گر شد چون به میدان بلا

شاه دین یعنی حسین در نینوا

پرده افکند از رخ خود ذوالجلال

سر "وجه الله" عیان کرد از جمال‏

پرده افکن گشت از رخ پرده‏ دار

شد به میدان سّر یزدان آشکار

دست حق آمد برون از آستین

جمله دیدند از یسار و از یمین‏

بانگ بر زد آن شهنشاه عرب

شمه‏ ای برخواند از اصل و نسب‏

گفت باب نامی من حیدر است

جد پاکم حضرت پیغمبر است‏

مُظهر حقم من و حق با من است

از وجودم شمع انجم روشن است‏

سید "لولاک" ،  فخر العالمین

گفت حسین از من بود ، من از حسین‏

از وجود من زمین موجود شد

نیستی از هستی من بود شد

جمله اشیاء از وجود من بپاست

زانکه هر چیزی طفیل ِ بود ماست‏

قوت بازویتان از من بود

شوکت نیرویتان از من بود

این همه شمشیر و تیغ و تیر و نی

کز برای قتل من دارید ، ای ...

قوم بد خو ، آنچه تیر و خنجرند

گر دهم رخصت شما را می درند

هر چه گفت آن شاه ، تأثیری نکرد

حمله کرد و کرد با ایشان نبرد

تاخت مرکب تا به سرحد وفا

خویش را فانی نمود اندر بقا

شاه دین آئینه‏ ی روی خدا

رخ بتابید از جمیع ماسوا

بر زمین از صدر زین شد سرنگون

با تنی صد چاک و غرق بحر خون‏

آمدش الهام که ای جانان ما

خون‏بهای توست ، جانِ جان ما

پس بغل وا کرد ، او را حق گرفت

گر چه دارد عقل از این معنی شگفت

حاصل مطلب شد او ملحق به یار

یار از کارش بسی کرد افتخار

عاشق و معشوق از هم کامیاب

گشت ظاهر معنی حسن المآب

سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید

***

 مطالب مرتبط:

واحد اول محرم ، واحد دوم محرم ، واحد سوم محرم ، واحد چهارم محرم ، واحد پنجم محرم

واحد ششم محرم ، واحد هفتم محرم ، واحد هشتم محرم ، واحد نهم محرم