سه نمونه واحد سبک (واحد نوس) مربوط به سوم محرم
_____
نیمه ی شب ماه تابان
آمده
گوشه ی ویرانه مهمان
آمده
خانه ام را آب و جارو می
کنم
فرش راه یار ، گیسو می
کنم
می نهم بر دامنم ، خونین
سرش
می زنم بوسه به پاره
حنجرش
ای پدر چون لاله ای
پژمرده ام
صبح تا شب ، تازیانه
خورده ام
کعب نی افتاده بر جانم ،
ببین
ارغوانی روی رخشانم ببین
بس دویدم پشت پای قافله
پر شده پایم ز زخم آبله
وای از شام غریبان ای پدر
وای از شب در بیابان ای
پدر
یک نفر موی سرم را می کشید
یک نفر هم معجرم را می
کشید
یک نفر چادر ز دوش من کشید
یک نفر زیور ز گوش من کشید
آتش و گیسوی من ... ، یا
فاطمه
ضربه و پهلوی من ... ، یا
فاطمه
سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید
_____
از درد
بی حساب سرم را گرفته ام
با
دستمال ، بال و پرم را گرفته ام
از صبح
تا غروب نشسته ام ، یکی یکی ...
... این
خارهای موی سرم را گرفته ام
دردم
زیاد بود ، طبیبم جواب کرد
یعنی
اجازه ی سفرم را گرفته ام
مانند
من ز ناقه نیفتاد هیچ کس
اینجا
منم فقط کمرم را گرفته ام
خوشحال
بودنم ز سر اتفاق نیست
از دست
این و آن پدرم را گرفته ام
خیلی
تلاش کرده ام از دست بچه ها
این
چند موی مختصرم را گرفته ام
آیینه
نیست که ببینم جمال خویش
از
چشمهای تو خبرم را گرفته ام
تصمیم من
گرفته شده ، پس مرا ببر
امروز از
خودم نظرم را گرفته ام
این شهر
را به پای تو ویرانه میکنم
مثل خلیل
ها ، تبرم را گرفته ام
-
به
امیدی که بیایی سحری در بر من
خاک
ویرانه شده سرمه ی چشم تر من
مدتی
می شود از حال لبت بی خبرم
چند
وقت است صدایم نزدی: "دختر من"
من
همان لاله ی افروخته ی خون جگرم
که
همین لخته فقط مانده به خاکستر من
شب این
شام چه سرمای عجیبی دارد
تب این
سوز کجا و بدن لاغر من
دارم از
درد مچ دست به خود می پیچم
ظاهرا
خرد شده ساقه ی نیلوفر من
چادرم
پاره شد از بس که کشیدند مرا
لحظه
ای وا نشد اما گره از معجر من
موی من
دست نخورده است ، خیالت راحت
معجر
سوخته چسبیده به موی سر من
کاشکی
زود بیایی و به دادم برسی
تا که در
سینه نماند نفس آخر من
سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید
_____
از برم
پر زدنت داشت مرا پر می سوخت
آن
غروبی که دلم با نگه تر می سوخت
بی خداحافظی
از من به سفر می رفتی؟
تو
نگفتی که دل نازک دختر می سوخت؟
پا به
پای سر تو ، پای پیاده رفتم
سر ، بر
پای من افتاده و با "بَر" می سوخت
سبک این واحد را از اینجا دریافت کنید